1. معنای زهد
همان طور که آمد، زهد یعنی بی رغبتی به دنیا، و این مستلزم این است که بر آنچه از دنیا از دست میدهیم، افسوس نخوریم و نیز به آنچه به دست میَآوریم، خوشحال نباشیم؛ چنان که اما سجاد(ع) فرمود:
ألا و إن الزهد فی آیة من کتاب الله عز وجل: " لکیلا تأسوا على ما فاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم (الکافی - الشیخ الکلینی ج 2 ص 128)؛ آگاه باشید که زهد در آیهای از قرآن این چنین معنا شده است: " زهد این است که بر آنچه از دست دادهاید، افسوس نخورید و به آنچه به دست آوردهاید، شادمان نباشید".
نیز امام صادق(ع) فرمود:
لیس الزهد فی الدنیا باضاعة المال و لاتحریم الحلال، بل الزهد فیها ان لاتکون بما فی یدک اوثق بما عند الله عزوجل(تهذیب الأحکام - الشیخ الطوسی ج 6 ص 327)؛ زهد در دنیا این نیست که مال را تباه کنی و حلال را بر خود حرام نمایی؛ بلکه زهد در دنیا این است که آنچه را که در دست داری، بر آنچه نزد خداست، ترجیح ندهی.
2. لازمه زهد
لازمه زهد در زندگی دنیا این است که به امور دنیوی مثل جمع آوری ثروت به اندازه کفایت زندگی خود یا صرف آن در راه صحیح به ویژه انفاق به مردم نیازمند بسنده شود و کوشش نشود که ثروت بیش از اندازه نیاز شخصی بیاندوزیم و آن را برای ولخرجی و شکمبارگی و زنبارگی و شهرتطلبی و کسب پست و مقام صرف کنیم.
آوردهاند که در شب اسراء(حرکت شبانه پیامبر از مسجد الحرام به مسجد الاقصی) خدا به پیامبر(ص) فرمود:
یا أحمد، إن أحببت أن تکون أورع الناس، فازهد فی الدنیا و ارغب فی الآخرة، فقال: إلهی و کیف ازهد فی الدنیا و ارغب فی الآخرة؟ فقال: خذ من الدنیا خفا من الطعام و الشراب و اللباس، و لاتدخر شیئا لغد، و دم على ذکری(مستدرک الوسائل - المیرزا النوری ج 21 ص 48)؛ ای پیامبر! اگر دوست داری که پرهیزکارترین مردم باشی، به دنیا بیرغبت باش و به آخرت علاقهمند. عرض کرد: خدایا چگونه؟ فرمود: خوردنی و نوشیدنی و پوشیدنیات در دنیا خفیف و اندک باشد و چیزی را برای فردایت نیاندوزی و مدام به یاد من باشی.
3. تضاد حب خدا با حب دنیا
لازمه حب و عشق به خدا زهد و بیرغبتی به دنیاست و این دو هرگز با هم قابل جمع نیستند.
امام باقر(ع) در حدیثی قدسی آورده است که خداوند فرمود:
وعزتی وجلالى وعظمتی وبهائی وعلو ارتفاعی لایؤثر عبد مؤمن هوای على هواه فی شئ من أمر الدنیا إلا جعلت غناه فی نفسه وهمته فی آخرته وضمنت السماوات والارض رزقه وکنت له من وراء تجارة کل تاجر(الکافی - الشیخ الکلینی ج 2 ص 137)؛ به عزت و جلال و عظمت و درخشش و بلندمرتبگیام سوگند که بنده مؤمن عشق به من را بر عشق به هیچ چیزی از دنیا ترجیح نمیدهد. من بر اثر آن بینیازش میکنم و همتش را در راه آخرت قرار میدهم و بر آسمان و زمان روزیاش را مقرر میکنم و من برای او در پس تجارت هر تاجری هستم.
علی(ع) فرمود:
إن کنتم تحبون الله، فاخرجوا من قلوبکم حب الدنیا(مستدرک الوسائل - المیرزا النوری ج 21 ص 41-42)؛ اگر خدا را دوست دارید، دوستی دنیا را از دلتان بیرون کنید.
نیز فرمود:
کما أن الشمس واللیل لا یجتمعان، کذلک حب الله وحب الدنیا لا یجتمعان(مستدرک الوسائل - المیرزا النوری ج 21 ص 42)؛ همچنان که خورشید و شب با هم جمع نمیشوند، دوستی خدا و دوستی دنیا هم با هم جمع نمیشوند.
4. قساوت قلب عاشق دنیا
از عیسی(ع) آوردهاند که فرمود:
قسوة القلوب من جفوة العیون، و جفوة العیون من کثرة الذنوب، و کثرة الذنوب من حب الدنیا، و حب الدنیا رأس کل خطیئة(مستدرک الوسائل- المیرزا النوری ج 21 ص 39)؛ قساوت دلها از خشکی چشمهاست و خشکی چشمها از گناهان بسیار است و گناهان بسیار از دوست داشتن دنیاست و دوست داشتن دنیا سرچشمه هر خطا و گناه است.
5. زهد به دنیا، عشق به خدا
چنان که آمد، دوستی دنیا دل را سخت و قسی میکند و قسی القلب نه از خوف خدا میگرید، نه از غم مردم. با گریه و جاری شدن اشک در عبادت و به یاد خداست که حلاوت ایمان به خدا و عبادت او چشیده میشود.
رسول خدا(ص) فرمود
لایجد الرجل حلاوة الایمان فی قلبه حتى لایبالی من أکل الدنیا(الکافی - الشیخ الکلینی ج 2 ص 128)؛ شیرینی ایمان به خدا را کسی نمیچشد که دنیا برایش اهمیت دارد.
نیز امام صادق(ع) فرمود:
حرام على قلوبکم أن تعرف حلاوة الایمان حتى تزهد فی الدنیا (همان)؛ شیرینی ایمان به خدا تا به دنیا بیرعبت نشدهاید، بر دلتان حرام است.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از او است
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از او است.
عشق؛ یعنی عالمی راز و نیاز
آیا تا حا لا عاشق شدی؟!!!
آیا میدونید نشانه های عشق چیه؟
آیا میدونید عشق موندگار کدومه ؟
ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم و الله غفور رحیم 31آل عمران
بگو: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد، و گناهانتان را ببخشد، و خدا آمرزنده مهربان است
یعنی محبت تنها یک علاقه قلبی ضعیف و خالی از هر گونه اثر نیست بلکه باید آثار آن، در عمل انسان منعکس باشد، کسی که مدعی عشق و علاقه به پروردگار است، نخستین نشانهاش این است که از پیامبر و فرستاده او پیروی کند
یک محبت اساسی حتما آثار عملی دارد، حتما دارنده آن را با محبوب پیوند میدهد، و در مسیر خواستهای او به تلاش پرثمر وامیدارد.
هرگز انسان به موجودی که هیچ نقطه قوتی در آن نیست، عشق نمیورزدبنابر این، عشق انسان به خدا به خاطر این است که او منبع و سرچشمه اصلی هر نوع کمال است،مسلما چنین وجودی، تمام برنامهها و دستورهایش نیز کامل است، و در این حال چگونه ممکن است انسانی که عاشق تکامل و پیشرفت است از آن برنامهها، سرباز زند، و اگر سرباز زد، آیا نشانه عدم واقعیت عشق و محبت او نیست؟
عشق درونی زمانی واقعی است که به عمل تبدیل شود والا عشقی است کاذب ودروغین
درمعانی الاخبار از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده که فرمود: ما احب الله من عصاه: کسی که گناه میکند، خدا را دوست نمیدارد
اگر محبت خدا داشتید و اثرات آن در عمل و زندگی شما آشکار شد خداوند هم شما را دوست میدارد و به دنبال این دوستی، اثراتش در مناسبات او با شما آشکار میگردد، گناهانتان را میبخشد و شما را مشمول رحمتش میکند.
* محبت یک طرفه نمیتواند وجود داشته باشد،
چوخوش بی مهربونی هردوسر بی که یک سر مهربونی دردسر بی
ازامام صادق (علیهالسلام) نقل شده که فرمود:هل الدین الا الحب ثم تلا هذه الایة ان کنتم تحبون الله...آیادین غیر از حب است ..(خصال وکافی)
در آیه بعد، میفرماید: بگو: اطاعت کنید خدا و فرستاده او را (قل اطیعوا الله و الرسول). ضمنا از جمله اطیعوا الله و الرسول استفاده میشود که اطاعت خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از هم جدا نیستند
اینگونه عاشق باشیم !!!!
سلیمان وگنجشک
حضرت سلیمان گنجشکی را دید که به ماده خود میگوید چرا از من اطاعت نمیکنی وخواسته هایم را اجابت نمیکنی اگر بخواهی من تخت سلیمان را با منقارم به دریا بیندازم !!توان این رادارم ! این سخن را سلیمان شنید وخندید وبه گنجشک گفت چگونه میتوانی چنین کنی ؟ او گفت یا رسول الله من نمیتوانم چنین کنم اما بعضی اوقات نیاز است که مرد خویش را قدرتمند جلوه دهد
سلیمان از گنجشک ماده پرسید چرا اطاعت همسرت را نمیکنی در حالی که او تورا دوست دارد ؟ او گفت اودر محبت به من راستگو نیست وبه غیر من نیز محبت میکند او فقط لاف عشق میزند ! سلیمان تا این سخن شنید به گریه افتاد ورفت تا چهل روز از مردم دوری گزید واز خدا میخواست که محبت غیر خدارا از دلش ببرد تا اومخلص در محبت باشد(بحار الانوارج14)
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آنچه که نپاید ، دلبستگی را نشاید.
حضرت ابراهیم (ع) فرمود : انی لا احب الافلین (احزاب 44). آن چیز که افول و غروب می کند و از بین می رود ، دوست نمی دارم. پس باید عشق پایدار و جاودانه باشد
البته در سایه این عشق ، عشق به مظاهر جمال و زیبایی او ، مانند زن و فرزند و گل و درخت و طبیعت و... معنا می یابد.
شخصى مىگوید: از امام صادق(ع) از معناى عشق سؤال کردم، فرمود:
"قلوب خلت من ذکر الله فأذاقها الله حب غیره؛ (- میزان الحکمه , ج 8, ص 3788) قلب هایى که از یاد و ذکر خدا خالى باشند، خداوند مبتلا به حب غیر خود مىنماید.
نشانه های عشق انسان به خدا را ذکر می کنیم :
* خدا را بر همه ی محبوب های دیگر ترجیح دهد;
* در باطن و ظاهر مطیع خدا باشد;
* در همه ی امور موافق او باشد;
*خواسه او را بر خواسته خود مقدم می دارد؛
* اولیای خدا را به خاطر او دوست بدارد;
* هر چیزی را در برابر عشق به خداوند حقیر شمارد;
* همه ی اوقات , مستغرق ذکر خدا باشد;
* آسایش و آرامشش در قرب او باشد;
* از حضرت حق راضی و خشنود باشد;
* به کلام محبوب (قرآن ) عشق ورزد;
* با مال و جان در راه محبوب مجاهده کند;
* بر خلوت و مناجات با محبوب , حریص باشد;
* عبادت برای او آسان و لذت بخش باشد;
* همه ی بندگان مطیع وی را دوست بدارد و بر همه رحیم و مشفق باشد و کافران و عاصیان را دشمن بدارد
چند نکته زیبا وقابل تامل
** خداوند دو دل در درون انسان قرار نداده است
((به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است))
***به مد پوشان بگویید که آخرین مد کفن است***
مثل کسی که از دنیا در جهت معبود استفاده میکند ودنیا به اونیش میزند اینگونه است
روزی مردی عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند، تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد اما عقرب انگشت او را نیش زد. مرد باز هم سعی کرد عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب بار دیگر او را نیش زد. رهگذری او را دید و پرسید : چرا عقربی را که نیش می زند نجات میدهی؟ مرد پاسخ داد: این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من اینست که عشق بورزم. چرا باید مانع عشق ورزیدن شوم فقط به این دلیل که عقرب طبیعتاً نیش میزند؟
همیشه آنان که از خدا حاجت و درخواستی دارند و ازو همواره چیزی
میخواهند بسیارند ولی آنان که خود خدا را میخواهند نایابند و اندک.
یادمان باشد فقط از خدا بخواهیم و از خدا ، فقط خدا را بخواهیم
زیرا از خدا ، غیر از خدا را خواستن ، کم خواستن است
هرگز حدیث حاضر وغایب شنیده ای من درمیان جمع دلم جای دیگر است
حدیث قدسی:
((بنده من،آیا نکوست که تو با من مناجات می کنی و به چپ و راست التفات داری و چون بنده ای
مانند خودت با تو تکلم کند به او متوجه می شوی و مرا وامیگذاری؟
و می بینم که خود چنانی که هنگامی که با برادرت سخن می گویی به غیر او التفات نداری و درباره
او ادبی را روا می داری که آن را در مورد من مراعات نمی کنی. چه بنده بدی است بنده ای که مانند تو باشد
(ارشاد القلوب 160/1- برگرفته از کتاب چرا مرا آفریدندحسن میلانی
گپ و گفتی با آیت الله بهجت
اولین مرحله در سیر و سلوک به سوی خدا چیست ؟
اولین مرحله در سیر و سلوک به سوی خدا چیست ؟
این که حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام بدانیم .
بهترین ذکرچیست؟
بهترین ذکر ذکری است که من می گویم ذکر خدا عند الحلال والحرام (هنگام کارهای حلال و حرام خدا را در نظر داشته باشیم)
اگر نصیحتی هست بفرمایید
آیا به نصیحتهایی که تا کنون شنیدهایعمل کرده ای؟!
چگونه می توان به عرفان دست یافت و عارف شد ؟
اگر به آن چه می دانیدعمل کنید و معلومات را زیر پا نگذارید این تمام عرفان است .
حضرت عالی مستحضرید که داشتن استاداخلاق و مربی برای سالک،امری ضروری واجتناب ناپذیر است.حال ما ازداشتن چنین استادی محرومیم.چه کنیم؟
اگر کسی طالب معرفت و قرب به حق تعالی باشد و در این راه خلوص و جدیت داشته باشد، در و دیوار به اذن خدا معلم اوخواهد بود؛ وگرنه سخن رسول خدا صلی الله علیه و اله هم در او اثر نخواهد داشت، چنان چه در ابوجهل اثر نکرد.
حاجآقااگر برایتان امکان دارد درس اخلاق بگذارید، تا ما از وجود حضرت عالی بهتر بهره مندشویم یا به ما دستورالعمل بدهید.
کو. عمل کننده ؟ کو عمل کننده آقا !؟
یک چیزی به شما می گویم که هر جا برویداین استو غیر از این نیست ، بروید گناه نکنید .
جناب عالی به کسی که بخواهد ازنظر معنوی به جایی برسد ، چه توصیه ای دارید ؟
اگر کسی مقید باشد نماز را اول وقت بخواند ، به جایی که باید برسد ، خواهد رسید .
برای تقرب هر چه بیشتر به خداوند و رسیدن به مقامات عالی معنوی ، چه باید کرد ؟
ترک معصیت در اعتقادات و عملیات و نماز اول وقت ، کافی و وافی است برای وصول به مقامات عالیه . اگر چه هزاران سال باشد .
کمال و رشد حقیقی انسان در چیست ؟
کمال انسان در عبودیت است و عبودیت ، ترک معصیت در اعتقادات وعمل است